لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

نوروز1394

سال نو با تاخیر خدمت همه دوستان و عزیزانی که به وبلاگ ما میان با تاخیر تبریک میگم امیدوارم سال جدید همراه با سلامتی و موفقیت باشه برای همه 25 اسفند پدر و مادر عزیزم پیش ما اومدن و لیانا جون حسابی سرگرم بود صبح و عصر هم با مامانم بیرون میرفتیم و تدارک عید ووسایل سفره هفت سین میدیدیم لیانا دیگه عادت کرده بود همیشه بیرون باشیم..همزمان با سال تحویل بابای مهربون لیانا و همسر عزیز بنده تولدشونه که با درست کردن یه کیک تولدشو جشن گرفتیم مگه این خانوم خانوما مهلت داد سفره هفت سین تا سال تحویل وسط حال بشه همش دست میزد ما یکی یکی بر میداشتیم فقط موند حوض ماهی ها وقتی فسقل خانوم یکساعت به سال تحویل خوابید دوباره چیدیم مامانم اینا چون...
19 فروردين 1394

اسفند93

اسفند امسال یکی از سخترین ماههای زندگیو تجربه کردم چون لیانارو دقیقا دوهفته بعد از تولدش از شیر گرفتم 29 بهن..روزای اول خوب بود منم خوش و خرم برای همه تعریف میکردم که قورباغه از شیر گرفتن لیانارو قورت دادم و شکر خدا خیلی راحت بود هرچند گاهی فیلش یاد هندوتان میکرد و شیر میخواست ولی خیلی راحت با چیز دیگه سرگرمش میکردم و فراموش میکرد البته بابایی خیلی ناراحت بود میگفت بزار دخترم شیر بخوره تا خودش ترک کنه  دیگه بابای زیادی دلسوز بعید نیست ازش همچین تزهای فضایی بدن خلاصه یک هفته لیانا خانوم ما در ترک شیر به سر میبردن که جیغ و بهانه گیری و بیقراریهای لیانا خوشیه موفقیتو جلو چشمام له و لورده کرد..لیانارو تا حالا اینجور بیقرار ندیده بود...
11 فروردين 1394
1